علي اكبر علي اكبر ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

می خوام از روزهای نبودن تا بودنت برات بنویسم

ز غوغای جهان فارغ....

٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•تولد حضرت علی اکبر مبارک٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•

ز فرزند امیرالمؤمنین و زادهْ زهرا / شبیه روی بیغمبر ، علی اکبر آورده به شام یازده ْشعبان عیان شد آن مه تابان / خرد گفتا حسین از ماه گردون بهتر آورده برای شاهدین فرزند ، بر آل علی دلبند / برادر از برای عابدین و اصغر آورده نبی‏روی و نبی‏موی و نبی‏خلق و نبی‏خوی / ز بهر شاهدین و اهل‏بیتش یاور آورده قدش طوبی ، رخش زیبا ، دو جشم نرگسش شهلا / تو گوئی بهر یاری حسین ، بیغمبر آورده بنازم چشم لیلی را که از سرچشمهْ عفت / برای دوستان آب حیات از کوثر آورده   ۱۱ شعبان سالروز تولد شبیه ترین انسان ها از لحاظ صورت و سیرت به پیامبـر خیر و برکت محمد مصطفی (ص) است، میلاد سرو بوستان ایستادگی، ...
30 خرداد 1392

˙·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙زيباترين تصميمو گرفتيم‘˙·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

من و عليرضام خيلي ني ني دوست داشتيم.تا يه ني ني ناز مي ديديم دلمون براش مي رفت.با اينكه سني نداريم ولي عاشق مامان و بابا شدنيم.من 22 سالمه و عشقم 25 سالشه..خيلي وقت بود تصميم داشتيم به آرزومون برسيم ولي هر دفعه یه چیزی مانع میشد و مارا از تصمیممون منصرف می کرد..تا اينكه يه روز قشنگ پيدا كرديم و اونو در تقويم ثبت كرديم و قول داديم ديگه همين روز باشه.. مي دوني چرا قشنگ؟چون برنامه ريزي كرديم 3 روز روزه گرفتيم.چون ميگن روزه براي هوش بچه خوبه..بعدش رفتيم دعاي عرفه و با اون دل لرزان و اشكاي روانمون از خدا خواستيم بهمون ني ني سالم و صالح و خوشگل بده..بعدش عيد قربان بود.گفتيم خداجون..عيدي ما يادت نره؟يه سوتي داديم يادش بخير عيد قربانو روزه گرفت...
24 خرداد 1392

·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙ خريد تخت و كمد سيسموني·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

ديروز يعني دوشنبه من و باباعليرضا و بابابزرگ مهربون رفتيم در كمد فروشي.واي كه چقدر انتخاب سخت بود.از انتخاب همسر سخت تر بود بين رنگ ها و مدلها مونده بودم.تا اينكه تصميم گرفتم يه چيزي كه هميشه تو بورس بوده بردارم و يه تخت و كمد سفيد و آبي apple براي ميوه ي دلمون خريديم.بابابزرگ مهربون زحمتشو كشيدن.. ايشالا وقتي كمد و ويترينشو براي سيسموني چيدم و پر عروسكش كردم عكسشو ميذارم تو وبلاگ. من عاشششققق  لحظه لحظه هاي بارداريمم و به همين خاطر ميام و ثبتشون مي كنم.. ...
24 خرداد 1392

·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙روز زن·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

مادر يعني: مادر يعني به تعداد همه روزهاي گذشته تو، صبوري! مادر يعني به تعداد همه روزهاي آينده تو ،دلواپسي! مادر يعني به تعداد آرامش همه خوابهاي کودکانه تو، بيداري ! مادر يعني بهانه بوسيدن خستگي دستهايي که عمري به پاي باليدن تو چروک شد! مادر يعني بهانه در آغوش کشيدن زني که نوازشگر همه سالهاي دلتنگي تو بود! مادر يعني باز هم بهانه مادر گرفتن....         ديروز بابايي مهربون ساعت 11:30 اومد خونه و كليد ماشينو ازم گرفت گفت ميخوام برم بيرون كار دارم..هرچي ازش پرسيدم چكار داري نگفت.بعد از 40 دقيقه اومد.اونم با يه دسته گل...قربونش بشم خيلي غافلگير شدم..هديه هاشم 2 روز قبل بهم داده بود..    ...
24 خرداد 1392

·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙ سونوگرافي NT ·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

روز يكشنيه من و عليرضاي نازم رفتيم خ بزرگمهر مطب خانم دكتر اسلاميان..وقتي وارد شديم همه خانم بودن..نشستيم تا نوبتمون بشه..يه مرتبه يه خانم بداخلاق اومدو با دعوا به عليرضام گفت آقا شما چرا اومدي داخل؟اينجا محيط زنانه است..همه خنديدن..عليرضاي منم با خجالت رفت بيرون..نوبت من كه شد رفتم داخل وزن و فشارمو ماما گرفت..وزنم 60 بود و فشارم 12!! بعد رفتم روي تخت دراز كشيدم و براي اولين بار صداي قلب دلبندمو شنيدم..الهي مامان قربونش بشه..كلي ذوقشو كردم.. خانم دكتر برام سونوگرافي nt نوشت و گفت اگه توي اين سونو مشكلي داشت جنينت برات 3 بعدي هم مي نويسم..خلاصه رفتيم سونوگرافي احتياط كار و نشستيم تو نوبت..نوبتم شد و رفتم رو تخت خوابدم.دوباره صداي ق...
24 خرداد 1392

٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•بالاخره سیسمونی رسید٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠٠

امروز یعنی روز عید مبعث از صبح ساعت 7 بیدار شدم و بابایی خواب ناز بود.من سبزی هارا خورد کردمو و سرخ کردم. بعد که بابایی بیدار شد خیلی شیطونی میکرد.میدید من خیلی کار دارم ولی خییلیی شیطونی میکردو سربه سرم میگذاشت قربونش بشم..خلاصه با کمک بابایی کارهامو انجام دادم و خورش سبزی را بار گذاشتمو بعدشم مامان جون و دایجون اومدن و به جمع ما پیوستن..ساعت 10 بابایی و دایجون رفتن خونه خاله عاطفه و کمدو تختت و با باباجون اوردن.خاله عاطفه هم به جمع ما پیوست.مادرجون و آقاجونت هم ساعت 11 به جمع ما پیوستن.خاله عاطفه خیلی بهم کمک داد.تا ساعت 14 دستمون به اتاق چیدن بند بود.ناهارو خوردیم.دوباره شروع کردیم به چیدن و مرتب کردن..تا ساعت 16 دستمون بند بود ولی به جا...
17 خرداد 1392

·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·سونوگرافي هفته 31·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·

  هفته پيش كه رفتم پيش خان دكتر اسلاميان گفت وزن اضافه نكردي!!برام سونو نوشت ببينه وزن ني ني خوبه يا نه.ديروز با عشقم رفتيم سونوگرافي.از خانم نصري فر دكتر سونوگرافي پرسيدم شوهرمم ميتونه بياد بالا سرم؟اونم اجازه داد.براي اولين بار عليرضام اومدو كوچولوشو از توي دستگاه ديد.خانم دكتر سرو شكم و ران و قلب علي اكبرمو نشونش داد.حتي جنسيتشم نشونش داد و گفت پسره باباشم كلي ذوق پسلشو كرد. خانم دكتر گفت همه چيزش خوبه.ولي خودم احساس ميكنم وزنش يه كوچولو كمه اينم جواب سونوگرافي علي اكبرم: Fetal number:Single fetal hear rate:ok fetal presentation :cephalic position of placenta:posterior Amniotic fluid volume:normal .......
3 خرداد 1392

·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙جواب آزمايش كواد ماركر·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

روز يكشنبه بعازظهر با نفسم عليرضا رفتيم آزمايشگاه.ساعت 3 بود.گفت جواب آزمايش آماده نيست.واي دلم ميخواست خفش كنم..آخه خودشون گفته بودن 15ام آماده اس.خلاصه نشستيم تا ساعت 4:15 تا مسئول جواب دهي اومدو جوابو آماده كردو با نهايت احترام تقديم كرد.ازش خواستم جوابو تفسير كنه..گفت آزمايشتون هيچ مشكلي نداره و جنين از لحاظ سندروم دان سالمه..منم خيلي خوشحال شدم.عليرضامم بيشتر خوشحال شد..خلاصه رفتيم به طرف مطب دكتر اسلاميان و  رفتم مطبش و فشارو وزنمو گرفت و ماما بهم گفت بايد فشارتو كنترل كني.ممكنه تويه بارداري فشار خون بگيري. بعد روي تخت خوابيدم و براي دومين بار صداي تپش قلب ميوه دلمو شنيدم و يواشكي با گوشيم ضبطش كردم. خلاصه بعدشم اومدم بي...
3 خرداد 1392

·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙سونوگرافي تعيين جنسيت·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

روز چهارشنبه ساعت 6:30 صبح باباعليرضاي مهربون رفت نوبت سونوگرافي برام گرفت.ساعت 11:30 نوبتم بود رفتم سونوگرافي.دكترم گفت احتمال يك درصد خطا در سونوي nt هست چون هفته 12 رفتي يكم زوده براي جنسيت.اول دكتر سونوگرافي يه چيزايي از وضعيت جفت و جنين گفت و قد و وزن علي اكبرمو گفت.ولي به جنسيت كه رسيد اين فسقلي ما با خانم دكتر بازيش گرفته بود.نميذاشت جنسيتش لو بره..بعد از چند دقيقه تلاش خانم دكتر بلاخره گفت پسره..الهي مامان قلبون پسلش بشههههه..حالا ديگه ميرم هرچي لباس پسرونه خوشگل ديدم و نميخريدم ميخرم.       اين هم جواب سونوگرافي: Fetal number:single fetal heart rate:ok fetal presentation:cephalic position o...
3 خرداد 1392

·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙آزمايش كواد ماركر·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

سلام.من در حال حاضر هفته 15 بارداري هستم.من و عشقم ميدونيم و مطمئنيم كه خدا بهمون ني ني سالم ميده..چون فقط و فقط به خودش توكل كرديم.فقط اونه كه تنها اميدو پشت و پناهمونه.ولي رفتيم ديروز آزمايشگاه ميلاد و آزمايش كواد ماركر را انجام داديم.جوابش 11/15 آماده ميشه.از اينكه عليرضاي عزيزم براي راحت شدن فكر و خيالات الكي من منو برد آزمايش دادم خيلي خوشحالم..قربون فرشته زندگيم بشم كه براي آرامش همسرش همه كاري ميكنه..ميدونم خودش دلش راضي به اين آزمايش نبود.فقط به خاطر من اين كارو كرد..از همين جا ميبوسمت عليرضاي عزيزم و سلامتي خودتو ني نيتو از خدا ميخوام..
3 خرداد 1392